جوکهای جدید و خنده دار
تصمیم داشتم همتونو به رستوران و کافی شاپ دعوت کنم
بعد با خودم گفتم
به یه چیزی دعوتتون کنم که سودی هم براتون داشته باشه
رستوران و کافی شاپ که چاقتون میکنه
عنوان | پاسخ | بازدید | توسط |
![]() |
0 | 771 | parnia |
![]() |
0 | 470 | parnia |
![]() |
0 | 527 | parnia |
![]() |
0 | 578 | parnia |
![]() |
0 | 437 | parnia |
![]() |
0 | 423 | behnaz |
![]() |
0 | 429 | behnaz |
![]() |
0 | 403 | behnaz |
![]() |
0 | 498 | behnaz |
![]() |
0 | 483 | behnaz |
جوکهای جدید و خنده دار
تصمیم داشتم همتونو به رستوران و کافی شاپ دعوت کنم
بعد با خودم گفتم
به یه چیزی دعوتتون کنم که سودی هم براتون داشته باشه
رستوران و کافی شاپ که چاقتون میکنه
خارج از مدرسه (کافه)
تقلب (چشمهایم برای تو)
روز امتحان (روز واقعه)
زنگ زیست (معنی عشق)
غضنفر یخچال میخره ، زنش میگه : پس آنتنش کو ؟
پسرش میگه : مگه کولره که آنتن داشته باشه ؟؟؟
ﻣﻮﺭﺩ ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ ﺩﺧﺘﺮﻩ ﺗﻮ ﮔﻮﮔﻞ ﺳﺮﭺ ﮐﺮﺩﻩ:
“ﺩﻭﺳﺖ ﭘﺴﺮ ﺟﺪﯾﺪ”
ﮔﻮﮔﻞ ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩﻩ:”ﺑﺮﻭ ﺍﺯ ﺧﺪﺍ ﺑﺘﺮﺱ”
۱- سیگار کشیدن باعث میشه شما هرچه سریعتر از شر سلامتی و زندگی به امید خدا خلاص بشید و بتونید پا به عرصه های جدیدتری از جمله جهان آخرت بگذارید و تجربه های جدیدی رو کسب کنید !
غضنفر با دوستش شب میرن خونه ی یه آخونده میمونن
موقع خواب غضنفر به دوستش میگه :
صبح منو واسه نماز بیدار کن ، دوستش میگه باشه و
میخوابن , صبح که
میشه ، غضنفر رو بیدار میکنه
غضنفر اشتباهی به جای کلاه خودش عمامه آخونده رو
میزاره سرش و میره دست و صورتش رو بشوره , یهو خودش
رو تو آیینه میبینه میزنه زیر خنده میگه :
به این نفهم گفتم صبح منو بیدار کنه ها ، رفته آخونده رو
بیدار کرده
مصاحبه برای استخدام
مصاحبه کننده : در هواپیمائی 500 عدد آجر داریم،
یک عدد آنها را از هواپیما به بیرون پرتاب میکنیم.
چند عدد آجر داریم ؟
متقاضی: 499 عدد !
عروس :خودت بگو خلافت چیه؟
داماد :فقط ادامس زیاد میجوم.
آدامس !!!! حالا چرا آدامس میجوی ؟
بو سیگارو از بین میبره
مگه سیگار میکشی؟
دقت کردین تو امتحانا آدرنالین خون میزنه بالا فعالیت غیر درسی زیاد میشه؟؟؟من که کلا حموم رفتنم ۵ دقیقه بیشتر نمیشد ۳ ساعت تو حموم بودم به اندازه ۱ سال هم لباس شستم
•.•.•.•.•.•.•.•تا حالا دقت کردین•.•.•.•.•.•.•.•.•
دقت کردین هروقت یه خواب خوب میبینی صبح پاشی یادت نمیاد اما کافیه یه خواب ناجور ببینی ، تا شیش ماه تو مخته!
بقیه در ادامه مطلب
عزیزم!
می توانی خوشحال باشی، چون من دختر کم توقعی هستم.
اگر دخترها جاهایی برن که نمیرن......مثلا اگر دخترها هم برن سربازی چی میشه؟ ....
به نظر من که این کار توی مملکت مانشدنی هست ... آخه جنبه و ظرفیت می خواد که این چیزها رو ما عمرا نداریم .... حالا فرض کن که بشه:
خوابیدن روی جزوه
گرفتن مشکلات و نواقص گل های قالی
جمع کردن آشغال های ریز و درشت اطراف زمین
خاک گیری گوشه های موبایل
گرفتن چندین عکس با گوشی از خودم در حالت های مختلف ژست درس خوندن
اس ام اس بازی با بچه های كلاس که هر کدوم چه قدر درس خوندن
خوندن یادگاری های جزوه که رفقا سرکلاس نوشتن
به فحش کشیدن استاد و فک و فامیل هاش
و در آخر هم خسته شدم و رفتم یه چیزی بخورم...!!
وقتی پیاده باشی تاکسی گیرت نمی آد، اما وقتی با ماشین باشی توی ترافیکی از تاکسی ها گیر می کنی.
*هروقت گرسنه میای خونه، اون شب اتفاقی غذا ندارین. اما یه شب که بیرون غذا می خوری وقتی میای خونه می بینی غذای مورد علاقت رو درست کردن.
*تو یه ظرف آجیل اولین چیزی که می خوری یه بادوم تلخه.
*موقع درس خوندن پرزهای موکت هم واسه آدم جذاب می شه. دوست داری ساعت ها بشینی بهشون نگاه کنی.
*سر جلسه به دوستت که هیچی نخونده کل سوال ها رو برسونی و برگه هاتون با هم مو نزنه، نمره اون بیشتر می شه. این از قوانین ثابت مورفی هستش، شک نکن!
آیا تاکنون تلاش کرده اید با استفاده از کامپیوتر، دوستان خود را سرگرم کرده و کمی با آنها شوخی کنید؟ در این مقاله تلاش شده است با اندک دانش کامپیوتری، شوخیهای ساده و جذاب تکنولوژیکی را برایتان گردآوری کنیم تا لحظات خود و دوستانتان را با آن پر کنید. ولی قول بدهید همه شوخیها را یکجا روی کامپیوتر دوستتان اعمال نکرده و پیش از آنکه دوستتان دست به خود کشی بزند، شوخیها را پایان دهید.
>سال ۱۲۳۰:
>مرد : دختره خیر ندیده من تا نکشمت راحت نمیشم…. !!!
>زن : آقا حالا یه غلطی کرد شما ببخشید !!! نا محرم که خونمون نبود . حالا این بنده خدا یه بار بلند خندیده…!!!
آخرين کلمات يک سرباز تحت آموزش هنگام پرتاب نارنجک :
گفتي تا چند بشمرم؟
ضدحال يعنی يه جلسه سر کلاس نری فقط همون يه جلسه استاد حضور غياب کنه!
ضدحال يعنی با شکم گرسنه بری تو صف ژتون تموم کرده باشن!
ضدحال يعنی يه هفته قبل از اينکه جشن تولد بگيری خاله مامانت فوت کنه!
ضدحال يعنی قبض تلفن بياد ....... تومن!
از یه دیونه میپرسن چرا دیونه شدی؟ میگه: من یه زنی گرفتم که یه دختر 18 ساله داشت،دختر زنم با بابام ازدواج کرد،در نتیجه،زن من،مادرزن پدرشوهرش شد،از طرفی دختر زن من که زن بابام بود،پسری به دنیا آورد که میشد برادر من و نوه ی زنم،پس نوه ی منم میشد،در نتیجه من پدربزرگ برادر ناتنی خودم بودم،چند روز بعد زن من پسری به دنیا آورد که زن پدرم،خواهر ناتنی پسرم و مادربزرگ او شد،در نتیجه پسرم،برادر مادربزرگ خودش بود،از طرفی چون مادر فعلی من یعنی دختر زنم،خواهر پسرم بود،در نتیجه من خواهرزاده ی پسرم بودم! www.oojal.rzb.ir